عصردانش
عصردانش
`پیش به سوی انقلاب صنعتی دوم
ویژگی های انقلاب صنعتی دو قرن گذشته، که ما آن را تحت عنوان انقلاب صنعتی اول می شناسیم، استفاده از ماشین ها و ابزار آلاتی بود که توانمندی های فیزیکی انسان ها را گسترش داده و تقویت می کردند. به کمک این ماشین های جدید توانستیم کارهایی با اشیاء و مواد بکنیم که خارج از توان عضلات و ماهیچه های ما بود. همچنین کارهای خود را با سرعتی انجام دادیم که پیش از آن میسر نبود. در نتیجه در خلال این دوران جهان به معنی واقعه کلمه تشنه مواد خام و نیروی کارگر بود. اصل مائو مبنی بر اینکه ” قدرت از لوله تفنگ بیرون می آید”، زمانی که وی آن را بیان کرد، درست بود. در واقع از طریق اعمال زور افراد می توانستند منابع طبیعی را تحت کنترل در آورده و مردم را به کار وادارند. اگر چه چنین طرز فکری موجب ظهور شاد ترین یا بهره ورترین کارگران نشد، اما به اندازه کافی خوب عمل می کرد.
انقلاب صنعتی دوم، که اکنون درحال پیشرفت است، برپایه ماشین هایی استوار است که توانمندی های ذهنی انسان ها را گسترش داده و تقویت می کنند. یکی از ویژگی های چشمگیرفنآوری جدید این است که تقریبا از منابع طبیعی هیچ استفاده ای نمی کند. مثلا برای ساخت تراشه های سیلیکونی رایانه ها از مقادیر بسیار ناچیز شن و دیگر مواد تقریبا بی ارزش استفاده می شود. همچنین این تراشه ها از مقادیر بسیار اندک نیروی برق استفاده می کنند. هر چه الکترونیک، رایانه و دیگر اشکال فنآوری همچون زیست مهندسی کوچک تر و کوچک تر می شوند، سهم مواد خام یا منابع طبیعی در ارزش نهایی آنها کمتر می شود. در واقع هنگام نوشتن یک نرم افزار عملا از هیچ منبع طبیعی استفاده نمی شود. ارزش این فنآوری ها اساسا به خاطر دانشی است که برای طراحی سخت افزار و نرم افزار و نیز برای پیشرفت مستمر این طراحی ها به کار می رود.
امروزه حتی در ساخت وتولید، محتوای دانش برمنابع طبیعی یا نیروی کار غالب است. کافیست که از کارخانه های پیشرفته و مدرن بازدید کنید و ببینید که روباتهای برنامه ریزی شده و دیگر نرم افزارها چگونه دانش را به ستون اصلی تولید ثروت تبدیل کرده اند. اهمیت رو به کاهش منابع طبیعی برای کشوری مانند ژاپن، که از این لحاظ فقیر محسوب می شود اما از لحاظ دانش و تخصص غنی به شمار می رود، موجب شکوفایی و پیشرفت آن شده است. انقلاب صنعتی اول تقاضا برای منابع طبیعی و نیز ارزش آنها را افزایش داد اما انقلاب صنعتی دوم دقیقا برعکس عمل می کند.
در مورد نرم افزارهای رایانه ای کاملا آشکار است که ما به خاطر دانش بکار رفته در طراحی آنها پول می پردازیم و نه به خاطر مواد خامی که یک دیسکت یا لوح فشرده با آنها ساخته شده اند. آنچه که شاید کمتر بدیهی باشد این است که همین الگوی اقتصادی درباره سخت افزار نیز صادق است. هزینه ساخت یک تراشه پیشرفته به طور کلی بیشتر از هزینه ساخت یک فلاپی دیسک نیست. شبیه برنامه های نرم افزاری، هزینه اصلی ساخت یک تراشه نه به خاطر مواد خام آن و نه به خاطر نیروی کارگر است بلکه به خاطر دانش به کاررفته برای طراحی آن است.
بر طبق برآوردها سهم مواد خام در ارزش نهایی یک تراشه رایانه ای کمتر از دو درصد است که تقریبا مساوی سهم موادخام در ارزش نهایی یک نرم افزار می باشد. همچنین سهم مواد خام در ارزش نهایی یک رایانه کمتر از پنج درصد است. هر چقدررایانه ها قدرتمند تر شوند، سهم مواد خام در ارزش نهایی آنها کاهش یافته و به سمت صفر میل خواهد کرد.
جالب است بدانید که همین روند تصاعدی معکوس درباره دیگر محصولات نیز صادق است. مثلا مواد خام تقریبا ۲۰ درصد ارزش آلات موسیقی را تشکیل می دهند، در حالیکه این رقم ده سال پیش تقریبا ۶۰ درصد بود. هر چه فنآوری الکترونیک دیجیتال بیشتر جایگزین فنآوری سنتی آکوستیک می شود، این روند سرعت بیشتری می گیرد. کافیست به یک ابزار موسیقی الکترونیک نگاهی بیندازید تا متوجه شوید که دست کم ۹۰ درصد ارزش آن به خاطر محتوای دانش آن می باشد.
همچنین بر طبق برآورد ها هزینه مواد خام کمتر از ۴۰ درصد کل هزینه ساخت خودرو می باشد. این روند رو به کاهش نیز به دلیل کاربرد بیشتر رایانه ها و الکترونیک و جایگزینی مواد ارزان و نسبتا پیچیده همچون پلاستیک با فنآوری برتر به جای مواد گران قیمت و نسبتا ساده همچون فولاد همچنان ادامه خواهد یافت.
حتی محتوای دانش محصولات بسیار عادی مانند میز و صندلی به دلیل کاربرد مواد نو و روش های ساخت و تولید خودکار، که کمترین استفاده را از نیروی کارگر می کنند، به سرعت رو به افزایش است. در واقع ارزش محصولات تولید شده به خاطر طراحی و نرم افزاری است که فرآیند ساخت و تولید خودکار را کنترل می کنند. طراحی و نرم افزار هر دو به نوعی دانش هستند.
روند چشمگیر حرکت به سمت دانش به عنوان ستون اصلی تولید ثروت، همه کالاها را تحت الشعاع خود قرار می دهد. به زودی قادر خواهیم شد که بدون نیاز به خاک و زمین محصولات کشاورزی را در حجم انبوه تولید کنیم. به عبارت دیگر در کارخانه های آینده می توان ” هر چیزی” را در حجم انبوه رشد و پرورش داد. به کمک زیست مهندسی، سبزیجات، غلات، و میوه های اصلاح شده ژنتیکی خلق می شوند که در آبی مملو از مواد معدنی ریشه دارند. فرآیند کاشت و برداشت نیز کاملا بی نیاز از حضور انسان خواهد بود. از این رو ارزش چنین محصولاتی فقط به خاطر نقشه های ژنتیکی آنها، برنامه های کنترل کاشت و برداشت و نهایتا انرژی است. دو مورد نخست آشکارا دانش بنیان هستند و درباره مورد آخر نیز در سطرهای بعد بیشتر توضیح می دهیم.
با دستکاری در ساختار بنیادی حیات ما قادر به خلق مواد نو و اشکال نوین حیات خواهیم شد که می توانند موجب درمان بیماری ها ( یا ظهور بیماری های نو) ، ارتقای فوق العاده کیفیت محیط زیست ( یا تخریب و نابودی آن ) و تحول بنیادی زندگی انسان ها شوند. شکی نیست که این فنآوری دانش بنیان است و به ما در تغییر نرم افزار حیات کمک می کند.
شاید به نظر عجیب برسد که علی رغم کاهش اهمیت و ارزش منابع طبیعی، اخیرا همه نگاه ها متوجه بحرانی شده است که حول قیمت یکی از حیاتی ترین منابع طبیعی یعنی نفت شکل گرفته است. در پاسخ باید گفت که انقلاب صنعتی دوم فرآیندی تدریجی است که از طریق آن برخی صنایع مشخص دچار تحولات انقلابی شده اند و تعادلی نسبی بین منابع مادی و فکری در آنها ایجاد شده است، اما بخش انرژی تا حدودی در مراحل اولیه تحولات انقلابی قرار دارد. در واقع به دلائلی معین صنعت انرژی هنوز در فضای انقلاب صنعتی اول دست و پا می زند.
اما رسیدن به زمانی که بتوان به کمک فکر و دانایی جایگزینی بهتر و مناسب برای نفت پیدا کرد آنچنان دور از تصور نیست. به عنوان مثال، با نوآوری های مناسب می توان نهایتا برای سوخت خودروهای آینده به جای بنزین از الکتریسیته استفاده کرد. علاوه براین، تولید برق از طریق روش های نوین و بی نیاز از مصرف منابع تجدید ناپذیر کماکان پیشرفت خواهد کرد. در این زمینه ایده های مختلفی از راکتور بریدر گرفته تا انرژی خورشیدی و گرما زمینی وجود دارند. واقعا جای شگفتی است که چرا صنعت انرژی تا این حد برای ورود به عصر انقلاب صنعتی دوم از خود مقاومت نشان می دهد.
مهم ترین رویداد سیاسی پس از جنگ جهانی دوم، یعنی فروپاشی کمونیسم، در واقع یکی از محصولات جانبی انقلاب صنعتی دوم است. حقیفت انکار ناپذیر و نوید بخش درباره طبعیت انسان این است که خلاقیت و نوآوری با استبداد و زورگوئی میانه ای ندارد. تبادل آزاد اطلاعات و ایده ها برای تولید علم ودانش ضرورتی اساسی به شمار می رود. جامعه ای که به خاطر ترس از اشاعه اطلاعات و دانش کنترل نشده، دسترسی به دستگاه فتوکپی و ماشین تحریر را محدود می کرد، باید در عصر ارتباطات از فنآوری های مختلفی همچون رایانه، دستگاه نمابر، پست الکترونیک، اینترنت، پایگاه های داده آنلاین، گروه ها و ملت های مجازی و دیگر اشکال فنآوری اطلاعات و ارتباطات به مراتب بیشتر هراس داشته باشد.
در جوامع استبدادی یک تناقض بنیادین وجود دارد. اگر آنها اجازه دهند که مهندسان و متخصصان در همه رشته های علمی به سیستم ها و زیرساخت های قدرتمند فنآوری اطلاعات دسترسی داشته باشند، دروازه های سیل اطلاعات و ارتباطات را باز می کنند. اثرات این سیل چندین مرتبه بیشتر از اثر دستگاه های فتوکپی است که استفاده از آنها را در گذشته ممنوع اعلام می کردند. از سوی دیگر اگر دسترسی به فنآوری اطلاعات را محدود کنند، ناکارآمدی و عقب ماندگی آنها در جامعه جهانی اطلاعاتی بیش از پیش می شود. شوروی سابق از لحاظ عقب ماندگی اقتصادی با کشورهای جهان سوم تقریبا در یک سطح قرار داشت. شوروی سابق فقط در فضای نظامی یک ابرقدرت به شمار می رفت. همچنین با توجه دانایی محور شدن صنایع نظامی و اتکا و وابستگی هر چه بیشتر استراتژی های نظامی به دانش و سلاح های هوشمند و عدم وابستگی به ارتش های چند میلیونی، چنین نوع قدرتی هر روز بیشتر کاهش یافت.
نوآوری مستلزم چیزی بیش از خرید رایانه های مدرن و ایجاد زیر ساخت فنآوری اطلاعات و ارتباطات است. برای ارتقا خلاقیت و نوآوری باید فضای پذیرش ایده های نو، سنت شکنی، تشویق به ریسک پذیری، و توانایی شراکت و سهیم شدن در ایده ها و دانش دیگران در جامعه ایجاد شود.
از آنجا که سهم دانش در ثروت آفرینی به سمت صد در صد میل می کند، باید دید که چگونه می توان نوآوری را ارتقا داد. منظور از نوآوری دانشی است که ارزش اقتصادی دارد. واضح است که کتابخانه ها نقش مهمی را ایفاء می کنند. کتابخانه در واقع مخزن دانش جامعه است. در خلال قرون گذشته اصلی ترین رسانه ذخیره دانش کتاب ها بودند. دردهه های اخیر رسانه های مکمل دیگری همچون فیلم، صدا و پایگاه های الکترونیک به کتاب ها اضافه شدند. اکثر کتابخانه ها به خوبی با این نوآوری ها تطبیق یافته اند و امروزه اطلاعات و دانش بشر را به اشکال مختلف ارائه می دهند.
عصر دانش در واقع نتیجه انباشته شدن تدریجی پیشرفت های عصر اتوماسیون است که دویست و پنچاه سال پیش همزمان با ظهور صنعت نساجی انگلستان آغاز شد. هزاران ماشین و ابزار آلاتی که به تدریج و پس از انقلاب صنعتی اول ظهور کردند، موجب تغییر ماهیت کار شدند. در واقع پله های پایین تر در نردبان مهارت ها توسط انواع و اقسام ماشین آلات اشغال شدند و از سوی دیگر پله های بالاتر و جدیدی به نردبان مهارت ها اضافه شدند.
شاید مهم ترین ویژگی عصر دانش تمرکززدائی از قدرت باشد. امروزه دانش صرفا موجب افزایش ثروت یا قدرت نمی شود بلکه دانش خود ثروت و قدرت است. هر چه توانایی ما در دانش اندوزی بیشتر شود، بهتر از گذشته می توانیم سرنوشت فردی خود را رقم بزنیم.
نوشته : ری کورزویل
منبع:
http://www.kurzweilAI.net
برچسب:عصردانش